فراستی: به جای دیدن فیلم شکنجه شدم | وزیر فرهنگ آنقدر آقاست که دست به هیچ چیز نمی زند | وای به حالمان اگر...

در دهمین قسمت از برنامه «کات» با اجرای مسعود فراستی، سعید مروتی، روزنامهنگار و منتقد سینما به مشکلات نحوه اکران فیلمها و همچنین نقد فیلم «بازی را بُکش» به کارگردانی محمدابراهیم عزیزی پرداخت. این برنامه از استودیو تلویزیون اینترنتی همشهری پخش شد. در این بخش مسعود فراستی گفت: «به جای دیدن فیلم در سینما شکنجه شدم!» وی همچنین اضافه کرد: «فیلم «بازی را بُکش» به عنوان یک فیلم اولی خیلی جلوست. اما قبلش باید درباره وضع اسفبار اکران صحبت کرد.»
سعید مروتی، روزنامهنگار و منتقد سینما، در این بخش از برنامه عنوان کرد: «به نظرم پیش از اینکه درباره فیلم صحبت کنیم، بد نیست راجعبه اکرانش حرف بزنیم. این موضوع نه تنها درباره این فیلم بلکه درباره همه فیلمهایی است که این روزها اکران میشوند.
اکران الکی است؛ ما اصلاً اکران نداریم!
من در طول هفته تلاش کردم که این فیلم را ببینم. قرار بود در این برنامه درباره این فیلم صحبت کنیم و من باید فیلم را در سینما میدیدم. در هر سینمایی که میخواستم این فیلم را ببینم، میگفتند که تعداد تماشاگران به ظرفیت نرسیده. نتیجه وضع کنونی این شده که تا به امروز که ۳۰ روز از اکران فیلم میگذرد، فقط ۳ هزار نفر آن را دیدهاند. به نظرم با این وضع، نام این موضوع دیگر اکران نیست و اکران نکته و موضوعی الکی است. دروغ است که میگویند در حال حاضر ۱۰، ۱۲ فیلم روی پرده سینماها نمایش داده میشود. در واقع ما فقط ۴ فیلم را اکران میکنیم. ۳ کمدی و یک فیلم از ابراهیم حاتمیکیا که به هر حال حمایتی پشتش وجود دارد. بقیه فیلمها به گمانم بهتر است بگویم که اصلاً اکران نمیشود.
قبلا وضع اکران بهتر بود...
قدیم یادتان است که در سینما عصرجدید، آن سالن کوچکش، سالن شماره ۳ که مثل اتوبوس بود، یک فیلم متفاوت یا به اصطلاح هنری اکران میکردند و چنین فیلمهایی بیشتر از آنچه فکرش را بکنیم اکران میشد و تماشاگر داشت.
من دقیقاً از روی سایت آمار دقیق فروش فیلم «بازی را بُکش» را درآوردم. میگویند که این فیلم ۱۴۷ سالن داشته و ۵۷۸ سانس از ابتدای اکرانش تا به امروز برایش رقم خورده. نهایتاً چند نفر آن را دیدهاند؟ همانطور که گفتم ۳ هزار نفر! من میپرسم که چه اکرانی وجود دارد؟!»
چگونه قوانین موجود دست و پای اکران را میبندد؟
فراستی در این بخش پرسید «مگر ما شورای اکران نداریم؟» و مروتی ادامه داد: «البته که داریم اما قوانینی وجود دارد که طبق آنها، سینمادار میتواند تصمیم بگیرد که وقتی تماشاگران فیلم به حد نصاب نرسیدند، آن فیلم را کنار بگذارد. در واقع مجموعهای از قوانین وجود دارد و فقط هم مساله به سینماداران خلاصه نمیشود و این وضع از مراحل قبلش شروع میشود. در حقیقت آنها تصمیم میگیرند که فیلم به حد نصاب برسد تا بتوانند اکرانش کنند. من حتی سانسهای این فیلم را هم نوشتهام: سینما لوتوس ساعت ۱۱ صبح! یعنی ساعتی که هیچ کس به سینما نمیرود. یکی دیگر ساعت یک بعد از ظهر(۱۳)! سینما ماندانا این فیلم را ساعت ۱۷ اکران کرده که البته نسبت به ساعات دیگر ظاهر بهتر است! در سینمای برج میلاد ساعت سه بعد از ظهر(۱۵) را برای تماشای این فیلم از سوی مخاطبان در نظر گرفتهاند. سینما مگامال ۲ بعد از ظهر(۱۴) و تنها یک سینما هست که ساعت ۱۱ شب(۲۳) آن را اکران کرده و یکی دیگر، یعنی سینما ملت هم ساعت ۶ و نیم عصر(۱۸:۳۰)! و نهایتاً من در سینما پایتخت این فیلم را دیدم.»
به جای دیدن فیلم شکنجه شدم!
مسعود فراستی در این بخش عنوان کرد: «من هم در سینما پایتخت آن را دیدم که فضای بسیار گرمی داشت و به جای دیدن فیلم شکنجه شدم! اما به هر حال میخواستم فیلم را ببینم!»
فهرست سینماهای مهم برای اکران غائباند!
سعید مروتی هم توضیح داد: «فهرستی از سینماهایی که برای اکران این فیلم غائباند، تهیه کردهام. از جمله سینما کوروش، آزادی و چندین و چند سینمای مهم دیگر که معمولاً مردم برای دیدن فیلم به آنجاها میروند. در واقع یک اکران محدود و جمع و جور و تقسیم سانس به بدترین شکل وجود دارد که عملاً نمیتوان نامش را اکران گذاشت. نام این اکران دیگر اکران عمومی نیست و اکرانی خصوصی به شمار میرود. ارجاع من به تعداد تماشاگران است. ۳ هزار تماشاگر در یک ماه یعنی اکران خصوصی و نه عمومی!» فراستی پرسید «برای این وضع باید فریاد بر سر چه کسی زد؟» و مروتی افزود: «در حال حاضر شما اگر بخواهید یقه هر کسی را بگیرید، موضوع را گردن دیگران میاندازند و دست آخر هم میرسیم به سینمادار. سینمادار هم میگوید من باید کمدی به نمایش بگذارم تا چراغ این سینما روشن بماند!
در نوع چیدن فیلمها مشکل داریم | مدیر سینما نمیدانست چه فیلمی اکران شده!
به نظرم ما در نوع چیدن فیلمها مشکل داریم. میپذیرم که کمدی پرفروش است و میفهمم که فیلم باید خودش کشش داشته باشد اما آنها شرایطی را در سینما وضع کردهاند که اگر فیلم غیر کمدی باشد، له میشود. فیلم یا باید از این گونه فیلمها باشد که از مدتها قبل رویش تبلیغ شده یا مثلاً شایعه توقیفش همه جا پیچیده و کنجکاوی برانگیخته تا نهایتاً سینمادار براساس این موضوع حاضر شود به آن سالن اختصاص دهد و سانسهای بهتری برایش در نظر بگیرد. در غیر این صورت مثلاً فیلم بهروز افخمی ۸۰۰ تماشاگر داشته. من اصلاً کاری به فیلمش ندارم و فقط به عنوان یک فیلم در چرخه اکران به آن اشاره میکنم. تهیه کننده این فیلم با من صحبت کرد و گفت به مدیر سینما آزادی گفتم که چرا فیلم اکران نمیشود و او گفت که در حال حاضر فیلم شما در سینما آزادی به نمایش درآمده. این عین حرفی است که تهیه کننده فیلم به من گفت. یعنی خود مدیر سینما هم نمیدانست که فیلم در سینما به نمایش درآمده یا نه! حال به نظرم به چه دلیل نمیدانسته؟ به خاطر اینکه یک سانس پرت در سالنی که دائم هم در حال تغییر است و با یک کمدی عوض میشود، به چشم میخورد و نه بیشتر. این موضوع منحصراً فقط مختص سینما آزادی نیست بلکه سایر سینماها هم چنیناند!
نمیتوانیم بگوییم کسی به سینما نمیآید
دائم میگویند این فیلم به حد نصاب نرسیده و به جای آن، سالن یا سانس را به یک فیلم کمدی دادهایم. فیلم «اسفند» هم چنین بود. مساله، مساله سینمای ایران است و شما اگر فیلمت کمدی نباشد، علناً اکرانی در کار نیست. این فیلم با ۳ هزار نفر تماشاگر در کنار یک کمدی قرار دارد که طی همین مدت زمانی، یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر آن را دیدهاند. پس در عین حال نمیتوانیم بگوییم که کسی به سینما نمیآید.
نمیتوان گفت پسند و سلیقه مردم فقط «کمدی» است!
همچنین نمیتوان گفت که پسند و سلیقه مردم فقط کمدی است. من یک ویترین برای شما میچینم. وقتی یک چیز را پیش رویتان قرار میدهم تا ببینید با این که یک چیز را آن پشت قرار میدهم که چشم کسی به آن نخورد، فرق دارد و طبیعتاً آن جلویی را بیشتر میخرند! من پیش از اجرای برنامه هم به شما گفتم که قرار است درباره فیلمی صحبت کنیم که کسی آن را ندیده است!
این اکران شوخی است!
همواره دغدغهام این بوده که به گونهای درباره فیلمها صحبت کنم که داستانش لو نرود اما پیش از همه این مباحث، این اکران نوعی شوخی است. جا داشت که اینجا فقط راجع به این موضوع صحبت کنیم. حال اگر بخواهیم درباره فیلم «بازی را بُکش» صحبت کنیم، باید بگوییم که به عنوان فیلم اول کارگردان اصلاً فیلم بدی نیست.»
فراستی: وای به حالمان! | وزیر فرهنگ آن قدر آقاست که دست به هیچ چیز نمیزند!
فراستی هم درباره موضوع اکران چنین اظهار نظر کرد: «تو درباره اکران مفصل صحبت کردی. اگر گوش شنوایی باشد باید این صدا را بشنود اما اگر نشنوند وای به حالمان! یعنی ما کاری کردهایم که این آت و آشغالهای به اصطلاح کمدی همه جا را گرفتهاند. اینها نه فقط سینما را بلکه تئاتر را هم گرفتهاند! این وضع فرهنگی ماست. وزیر فرهنگ هم آن قدر آقاست که دست به هیچ چیز نمیزند. این یعنی یک وادادگی فرهنگی. یک بلبشو و رها کردن کامل همه چیز. حاصلش همین میشود و هیچکس سعی نمیکند بگوید که این بحث فرهنگ است که سینما و تئاتر را گریبانگیر خود کرده. آقایان دولتی هم یارانه اختصاص نمیدهند تا مشکل برطرف شود. کسی نمیگوید که چرا وضع اکران را درست نمیکنیم؟ چرا هیچ فشاری نمیآوریم. آخر این چه وضعی است؟ اصلاً وزیر و معاون فرهنگی چه کارهاند. من اگر جای سازنده فیلم بودم، در آنجا را از پاشنه درمیآوردم!»
فراستی: فیلم، التهاب و تعلیق دارد
مروتی هم ادامه داد: «من راجع به سینمای بخش خصوصی هیچ نکتهای برای گفتن ندارم اما از سینمایی که متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد یا حوزه هنری است و به هر حال سینمایی دولتی محسوب میشود، انتظار میرود که این فیلمها را بهتر اکران کنند.» فراستی هم ادامه داد: «ما سعی میکنیم در بحثمان بگوییم که چرا این فیلم خوب است و به مردم آگاهی دهیم و تحریکشان کنیم که بروند و این فیلم را ببینند. بلکه هر جور شده بتوان برایش سانس اضافه کرد. به نظرم این فیلم اولی از بسیاری فیلمها سرتر است و ۱۰۰ پله از همه کمدیهایی که میبینیم بالاتر قرار دارد. از بسیاری فیلمسازها و کارهایشان جلوتر است. بر مبنای یک مساله به مراتب ملتهبی هم هست: تقلب در فوتبال، شرطبندیهای عجیب و غریب که عادل فردوسیپور هم در اجرایی از فیلم این را میگوید. این یعنی یک مساله مهم فرهنگی-ورزشی. این مقدمه را گفتم تا وارد بحث نقد فیلم شویم چون به نظرم فیلم سر و شکل و التهاب و حتی تعلیق دارد.»
موضوع فیلم: فساد در فوتبال
مروتی در همین راستا گفت: «همانطور که گفتید موضوع این فیلم، فساد در فوتبال است و جای درستی را هم انتخاب کرده و لوکیشن فیلم را به شمال کشور برده. به این خاطر که شرطبندی در برخی شهرهای شمال کاملاً رایج است. یعنی همان «توتو» که در قهوهخانهها دائم دارند شرطبندی میکنند. پس درست انتخاب کرده و مشخص است که برای این کار تحقیق شده. اگر سازندگان فیلم فوتبالی هم نبودند(که نمیدانم بودهاند یا نه) روی موضوع تحقیق کردهاند. فیلم یک داستان معمایی را پیش میبرد. قتل اتفاق میافتد و کارگردان داستان را جلو میبرد. به نظرم نوع و حال و هوای فیلم و روایتش، نزدیک به کارهای تهیه کنندهاش است. یعنی مصطفی کیایی. ما در «خط ویژه» و «بارکد» هم چنین چیزهایی دیدهایم. آن فیلمها هم اتفاقاً موضوعشان فساد بود... چه در تم و چه در قصهگویی و روایت. پس ما قدری سلیقه تهیه کننده را(وقتی میخواهیم با فیلمهای قبلیاش آن را مقایسه کنیم) در این موضوع میبینیم. کیاییها پشت فیلماند: محسن بازی میکند و مصطفی هم تهیه کننده است و کارگردان، به عنوان نخستین کارگردان کارش قابل قبول به نظر میرسد.
نیمه دوم فیلم، ریتم کند میشود
ایرادی که میتوان به فیلم بگیریم این است که در نیمه دوم فیلم، ریتم کار قدری کند میشود. اگر فصلی از فیلم را انتخاب کنیم که اوج فیلم به شمار رود، اعتراف گرفتن موسی فصل درخشانی است.» فراستی عنوان کرد: «آن فصل از فیلم به شدت التهاب دارد. فیلمساز در عرصه کارگردانی هیچ کار عجیب و غریبی نمیکند که حالا مثلاً دوربین را جای عجیب و غریبی بکارد یا یک کاری بخواهد انجام دهد که رو دست دیگران بلند شود و غیره... اصلاً چنین چیزی وجود ندارد و به چشم نمیخورد. پس خودش با تمرینهایش تربیت درستی میشود. فیلم کارگردانی به قاعده دارد. به موقع مدیوم کلوز میگیرد و به موقع نما را باز میکند و به نظرم دوربینش بیش از یک فیلم اولی است!
کارگردان از محسن کیایی و دیگران بازیگیری کرده...
دو نکته دیگر هم وجود دارد. کارگردان بازیگیری میکند. او از محسن کیایی بازی گرفته و از آن گنگستری هم که خوش قیافه است بازی میگیرد. منظورم همان فردی است که همه چیز را در فوتبال میچیند و آخر سر هم وا میدهد. کارگردان جوری بازی گرفته که ما فیلم را تا آخر میبینیم و مساله فیلم مساله ما میشود. ما در این تجربه شریک میشویم. اگر من تعریف میکنم که کم پیش میآید که این کار را بکنم، در عین حال میگویم که کارگردان باید مواظب خودش باشد و روی همین روال و خط جلو برود. روی تم، روی تحقیق و روی قصه و کارگردانی و بازی کار کند و کارش را به همین شیوه ادامه دهد.
لهجه گیلکی کیایی، کار را بالا برده!
در عین حال بازی محسن کیایی به نظرم یک جاهایی اوور است و یک دو نمای بیخودی وجود دارد که کارگردان بیهوده کلوز داده. اما در مجموع، مساله را میرساند و معلوم است که مساله، مساله کاراکتر است.»
مروتی تأکید کرد: «درباره اینکه محسن کیایی بازیگر شناخته شدهای است شکی وجود ندارد اما لهجهاش درخشان است. ما کیایی را زیاد دیدهایم و تماشاگر هم او را میشناسد و بارها در بسیاری نقشها او را دیده. لهجه گیلکی او خیلی خوب در آمده و باید عنوان کرد که اگر لهجه درخشان نبود، به نظرم کل فیلم فرو میافتاد.»
فراستی گفت: «در عین حال فیلم به اندازه خشونت دارد. میماند انتهای فیلم که باید بیشتر چکش میخورد و این موضوع را هم باز میکنیم.» مروتی هم گفت: «ما فیلم ورزشی که حال با ورزش و فوتبال ارتباط داشته باشد و موفق و درخشان از آب درآمده باشد، خیلی کم داریم. یکی این اواخر «پرویز خان» بود که تجربه جالبی از آب در نیامد. اما اگر بخواهیم از دهه ۶۰ بگوییم «تا مرز دیدار» مجیدی بود و سالهای بعد تک و توک فیلمهایی ساختند. اما این فیلم به بهانه فوتبال فساد را بررسی میکند و تجربه قابل قبولی به عنوان فیلم اول کارگردان است. شخصاً فکر میکنم که فیلم پس از نیمه دوم سقوط میکند که البته برای یک فیلم اولی طبیعی به نظر میرسد. بسیاری از کسانی که فیلم اولشان را ساختهاند در ریتم و اختصاص زمان برای هر صحنه دچار مشکل میشوند. البته پیش از کارگردانی بخشی از موضوع به فیلمنامه بازمیگردد. به نظرم باید از کار فیلمبردار هم بگوییم که از عهده آن به خوبی برآمده است.»
آخر فیلم گیج میزند
فراستی توضیح داد: «از جایی که کاراکتر پیش قاضی میرود و میگوید کسی کشته شده، به نظرم کار همانطور که سعید گفت، از ریتم میافتد و به جای تعلیق به مخاطب شوک میدهد. یعنی ما نمیفهمیم چه شد که او هم پذیرفت. در صورتی که اگر ما در فیلمنامه شریک بودیم و مساله را با مخاطب در میان میگذاشت ما با «چگونه» مواجه بودیم و همین موضوع فیلم را بالاتر میبرد. این البته مشکل فیلمساز نیست که فیلم اولش است. ۸۰ تا ۹۰ درصد به فیلمنامه بازمیگردد. فیلم باید تعلیق داشته باشد و نه غافلگیری. آخرین لحظه فیلم هم یعنی مرگش خیلی الکن است که کاملاً یک پلان کم دارد. پیش از مرگ با توجه به جوری که او افتاده باید، حدس زد در عین حال که مشخص است کاراکتر کشته شده است. ما مخاطب عام داریم که متفاوت است با مخاطب خاص که از ابتدا تا انتهای فیلم را به دقت میبیند. یک پلان درگیری کم داریم که آن شخص لت و پار شده و افتاده. دوربین را پس از آن میبینیم که بالا میآید و گیج میزند. ماشینها دارند میروند و نمیدانم که میخواهد چه کار کند!»
چرخه فساد پایان ندارد
مروتی هم در فراز دیگری از سخنانش اضافه کرد: «کشته شدن موسی در واقع پایان سیاهی است که بازگو میکند که این چرخه فساد تمام شدنی نیست و مافیا همچنان قدرتمند است. شخصیت اصلی فیلممان یک جور کاراگاه هم هست. او درست مانند یک کاراگاه به دنبال کشف حقیقت رفته و میخواهد معما را باز کند. پایان فیلم میخواهد بگوید که پایان فوتبال به این راحتیها نیست و نمیتوان به آن غلبه کرد. حسن فیلم این است که به مخاطب دروغ نمیگوید. نمیدانم که شما چقدر فوتبالی هستید. من فوتبالیام و از بچگی این ورزش را دنبال میکردم. بچه که بودم به امجدیه میرفتم. از دهه ۶۰ با خبرنگاران ورزشی ارتباط داشتم و از برخی اخبار پشت پرده فوتبال آگاه میشدم. به عنوان کسی که ۳ دهه به طور دقیق فوتبال را دنبال کرده، باید بگویم که سناریو درست میگوید. حال یک جاهایی آن را دراماتیک میکند که طبیعی است، چون قرار است فیلم بسازد...
امیدوارم فیلم بعدی نیم قدم جلو باشد
بدی موضوع این است که قبح این فساد ریخته. اینکه یک باند یا یک نفر، یک مربی بسیار مشهور را در اختیار دارد... یا مثلاً میگویند برخی بازیکنان جوان در فصل نقل و انتقالها به تیم ملی دعوت میشوند تا بعد هم نامشان از تیم ملی خط بخورد برای اینکه پول بیشتری را در امضای قرارداد بگیرند و همه هم میدانند که این پول به آن جوان نمیرسد بلکه مافیای فوتبال آن را بالا میکشد. این یعنی پشت پرده دلالی که با همکاری آدمهای درون فوتبال ارتباط معناداری مییابد.» فراستی هم در پایان گفت: «من به سهم خودم به این فیلمساز تبریک میگویم و تبریکم از جنس تبریکهایی نیست که به برنده کن میگویم! امیدوارم فیلم بعدی این کارگردان نیم قدم جلوتر باشد.» مروتی هم در پایان افزود: «امیدوارم فیلم بعدی کارگردان فیلمی باشد که بتوان دو سه بار آن را دید.»